شعر امروز اردو
"اردو"، زبانی است متشکل از چند زبان. همان طور که از خود واژه برمیآید "اردو" کلمهای است ترکی به معنی "اردوگاه نظامی" یا "گروه". این زبان از تأثیر متقابل جمعیت متمرکز و بومی شمال هند و نیز غلبۀ مسلمانان ساکن آسیای مرکزی که از قرون دوازده و سیزده جایگزین شده بودند، به وجود آمده و توسعه پیدا کرده است. شکل واضح و مجزّای "زبان نوشتاری اردو" مربوط به "قرن هفدهم" است؛ درحالی که "ادبیات" آن به "قرن چهاردهم" برمیگردد. این زبان، وارث گسترش سریع و طرز بیان ادبیات فارسی است و در عین حال، سادگی زبان روستایی هندی و خاری بولی و سایر لهجههای ناحیهای هندوستان را در خود ترکیب کرده و توانسته است میدان خوبی در خور بیان شعر و شاعری به دست آورد.
مادامی که مسلمانان در شهرها مستقر بودند، "اردو" به عنوان زبان غالب و مسلط گسترش و بسط مییافت و در همین اثنا، گویش محلّی منسجمی را برایجماعت روستایی به وجود میآورد. پس از سقوط مغولها و ظهور قدرت انگلیس بر هند شمالی، "اردو" کاملاً جایگزین زبان فارسی در ادارات شد. در حقیقت ارتباطی که این زبان با نفوذ و تسلط مسلمانان داشت، این امکان را فراهم ساخت تا "ادبیات اردو" موقعیت مرکزی را در حیات فرهنگی هندوستان به دست آورد. پس از جدا شدن پاکستان از هند، "اردو" به عنوان "زبان محلی پاکستان" پذیرفته شد و در "هندوستان" جای خود را به "هندوئی" داد. در محاوره هر دو زبان یکی هستند؛ امّا در نگارش، "هندوئی" از دستخط مشتق شده از "سانسکریت" بهره میبرد.
در "پاکستان" که "اردو"، "زبان ملّی" است، جمعیت اندکی به زبان مادری خودشان توجه دارند. در هندوستان و پاکستان، اردو بقایای زبانی مخلوط است. مهمترین دلیل قبول عامۀ اردو ناشی از سینمای هند است؛ زیرا "زبان اردو" میباید آن قدر رقیق شود تا بتواند در آوازهای یک فیلم به کار رود. بدین ترتیب فعالیت شمار زیادی از نویسندگان و شاعران در صنعت سینمای هند موجب میشد که زبان اردو زبانی محاورهای و ادبی شود. در این صورت استفاده از آن برای مقاصد سیاسی نیز ساده می شد. حتّی برخی از شاعران و حماسه سرایان دربارۀ رخدادهای عالمگیر سیاسی شعر میگفتند.
گفتیم که "ادبیات اردو" وامدار "ادبیات فارسی" است تا جایی که شعر اردو مدتها پیش از نیمۀ دوم قرن نوزدهم به شیوۀ اشعار فارسی سروده میشد و غزل، مثنوی، قصیده و رباعی آمیخته با صنایع بدیعی فراوان به شعر اردو شکل میداد.
پس از مرگ آخرین امپراتور مغول – بهادر شاه (که خود نیز شاعر بود)، شعر اردو وارد دورۀ رکود شد و به زوال گرایید. در سال 1857 میلادی "هند شمالی" تحت سلطۀ بریتانیا درآمد و در این جریان آخرین "امپراتور مغول" نقش به سزائی در شکست هندیان داشت.
در این زمان، متفکّران مسلمان علّت شکست و رکود مسلمانان را مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار دادند. مهمترین شخصیت مؤثر و با نفوذ برای به وجود آوردن این زمینه، پس از واقعۀ 1857 میلادی، "سیداحمد خان" (98 – 1817) بود. وی سعی در اصلاح جامعۀ مسلمانان داشت؛ حرکتی که بعدها Aligarh نامیده شد و از این رو با "غالب" (1869 – 1797) شاعر بزرگ و سازندۀ اساس نثر نوین اردو – ارتباط داشت. جانشین "سیّد احمد خان"، "الطاف حسین حالی" (1914 – 1837) نظریۀ "ادبیات نوین اردو" را پایه ریزی نمود. "حالی" شاعر بود و نقّاد، او شعر اردو را از درون گرایی آمیخته با صنایع ادبی دور کرد و از آن برای مقاصد اجتماعی و سیاسی بهره برد.
"محمد اقبال" (1938 – 1873) با حفظ چهار چوب و شیوۀ زبان سنتی اردو، تغییرات بیشتری را در شکل و محتوای شعر اردو داد. "جوش ملیح آبادی" (1982 – 1896) عصر اقبال و دورۀ نوین شعر اردو را به هم متصل کرد و نظم اردو را از باغ غزل به میادین واقعی و غیرخیالی هند قرن بیستم کشانید.
در دهۀ 1930میلادی، شعر اردو نقطۀ عطف دیگری داشت. در این دوره، شاعران، فشارهای اجتماعی را در اشعارشان منعکس کردند، بخش عمدۀ سیاستها از حرکت آزادیخواهی هندیان ناشی میشد. حرکت نویسندگان "ترقیخواه" در این زمان سازماندهی شد. مهمترین انجمن ادبی هند (PWA) به غایت تحت تأثیر تکامل و پیشرفت "شعر نوین اردو" بود. بیشتر نویسندگان مهم، یا عضو این حرکت بودند یا همکاری تنگاتنگی با آن داشتند. در این برهه از تاریخ هند، "اردو" زبان اصلی مقاومت فرهنگی شد. شاعران جدید؛ چون: "فیض احمد فیض" و "سردار جعفری" از انقلاب 1917 میلادی الهام میگرفتند؛ گرچه آسیبهای ناشی از جنگ، استثمار و تأثیرات ادبیات روسیه و فرانسه نیز نقش به سزائی داشتند. دورۀ جدید تغییر شکل و محتوا، به ویژه در "غزل" سرشار از صنایع بدیعی آن دوره – در همین زمان شروع شد.
نمادهای سنتی و کهنۀ شعر اردو – "مجنون"، "ساقی"، "دار"، "شهادت" و "خون" – تماماً در این مرحلۀ سنتی ادبیات نوین اردو وجود داشتند و تازگی و توان شعری خود را حفظ کرده بودند. هر یک از این کلمات به تنهاییقدرتمند نیستند؛ امّا قرینه شدن و پهلوی هم قرار گرفتنشان، آنها را محکم میسازد. در این دوره از انقلاب شعر نوین اردو؛ یعنی دورۀ کشمکشها و تقلاّهای ناسیونالیستها و تغییرات اجتماعی، "عاشق دیوانه"، انقلابی یا شورشی میشود، "دار" سمبل بیرحمی و ظلم حکومتهاست و "شهادت" فعالترین سیاست. این کار "فیض احمد فیض" و همدورهای هایش – و حتّی شاعران بعدی همانند "فراز"- اغلب به "شبیه سازی سنتی" تکیه داشته و دارد؛ امّا در آثار "ن.م. راشد" (معاصر فیض)، و اخیراً در اشعار "ساقی فاروقی"، "عمیق حنیفی" و "منیر نیازی"، میتوان انحراف قطعی از شکل و موضوع را مشاهده کرد.
مهمترین و مطرح ترین شاعر "ادبیات نوین اردو" که مورد تحسین همگان قرار داشت، آغاز کارش در دهههای 1930 و 1940 میلادی تا زمان مرگش در 1984 میلادی، "فیض احمد فیض" است. قدرت وی در به کار گرفتن و ترکیب شجاعانۀ واژهها و در آمیختن دقیق و ظریف خیال پردازی و آرمان گرایی است. عبارات ساده و ایماژهای دست یافتنیِ وی، نشان از آرزوهای او برای رسیدن به انسانیت دارند. وی اغلب از غزل برای انتقال پیام سیاسی استفاده میکرد؛ کاری که هیچ شاعری قبل از او در محدودۀ زبان اردو انجام نداده بود. معاصر وی "ن.م. راشد"، اوّلین "نوگرای واقعی ادبیات اردو" بود. "راشد" نظم آزاد مینوشت و معرف موضوعات جدید بود. او بدعت گذاری بود که منتقدان گاه وی را همردیف و همسطح "فیض" قرار میدادند و گاه بالاتر.
"راشد" رابطۀ کلمات را میشکست و شکل و محتوای جدیدی را پی ریزی میکرد. خط موازی که بین "فیض" – "راشد" کشیده شده بود، با شاعرانی چون "ساقی فاروقی" و "عمیق حنیفی" ادامه پیدا کرد. "اخترالایمان"، معاصر "فیض" و "راشد" – از سبک نوگرایی و زبان محاورۀ برای بحث پیرامون موضوعات و مضامین استفاده کرد. این سه همراه با "معراجی" و "علی سردار جعفری" – به درجات مختلف – شاعران دیگر را تحت تأثیر قرار دادند. دو شعر "فیض"؛ "طلوع آزادی" و "از من مخواه، ای دوست" تا کنون بر بسیاری از نویسندگان جوان موثر بوده است.
اگر "فیض"، "راشد"، "معراجی" و "اخترالایمان" مهم ترین شاعران بودند، "علی سردار جعفری" به طور چشمگیری هدایت عقلانی و معنوی جریان ادبی را بر عهده داشت. اهمیت وی به عنوان یک شاعر تکیه بر نوشتههای نظری و نقادانهاش داشت. گرچه اشعار او - اغلب – فاقد باریک بینی "فیض" بودند، او خود به یقین یکی از دست اندرکاران اصلاح ادبیات اردو بود و زیبایی شناسی جامعه گرایی را در این زبان به وجود آورد. اعتبار شعر انقلابی اردو تا حدّ زیادی وابسته به وی است.
شعر "علی سردار جعفری" و "حبیب جالب" نقطۀ مهمی بود که میبایست ترسیم کنندۀ نقش پیشروندۀ شاعران اردو زبان و آثارشان در خطّ مشی فرهنگی و سیاسی باشد. در پاکستان که به چند دیکتاتوری نظامی تن داده است، این خلاّقیت و جرأت مثال زدنی است. اگر نظری اجمالی به نامهای مهم شعر مقاومت و جنگِ اردو بیفکنیم، به زحمت میتوانیم تعدادی از شاعران بزرگ را بیابیم که از حبس و زندان رهایی یافته باشند؛ "فیض" مدت زیادی از عمرش را در تبعید گذراند، "احمد فراز" و "حبیب جالب" مدّتهای مدید ترک وطن کردند؛ حتّی در"هند" نیز"علی سردار جعفری" مدتها در زندان به سر برد.
بیشتر شاعرانی که به زندان افتادند از نوشتن دست برنداشتند و به راستی برخی از آنها بهترین آثارشان را در زندان نوشتند؛ چون "کیم چیها" در"کره"، "ناظم حکمت" در "ترکیه"، "سید زهیری" در "سنگاپور" و "یانیس ریتسوس" در "یونان".
پیشرفت مهم دیگر در شعر اردو – در مدّت جنگ و پس از آن – ظهور زنان شاعر بود. شعر اردو با روش و محتوای شعر شاعره هایی چون "فهمیده ریاض" و "کشور ناهید" غنی شده و بسط یافته است. اکنون سایر زنان نویسنده در صحنۀ ادبیات اردو محکم و استوار ایستادهاند.
منبع : مجلۀ پاکستان شناسی، شماره 1، سال اول